من از دیار شکوه و جلال می آیم
ز سرزمین اذان بلال می آیم
ز دشت لاله خونین سینه آمده ام
شکسته دل ز دیار مدینه آمده ام
شکر لله عاشقان با خدا
آمدم از سرزمین کربلا
جایتان خالی در آن وادی طور
گرم دلبر بودم و مست حضور
گنبد زرد حسین مستم نمود
شیعیان فارغ از این هستم نمود
عید مکتب و مذهب بر تمام مسلمین و به خصوص شیعیان تبریک و تهنیت عرض می نمایم
این هم عیدی ما به شما دوستداران وبلاگ يا مهدي (عج)
مداحی حاج محمد طاهری با حاج محمود کریمی
ربیع است و دل بر جمال تو شایق
نه بر لاله و ارغوان و شقایق
ربودی تحمل زمن گل ز بلبل
چو لیلی زمجنون و عَذرا ز وامق
که رخت نور پوشاندند بر تن آسمانها را
دو مرآت جمال حق، دو دریای کمال حق
دو نور لایزال حق، دو شمع جمع محفلها
شب شوق و شب وجد و شب شور و شب پیدایش نور و شب تکرار تجلای رسولان الهی رسد از ارض و سما و ملک و حور و گواهی که شب هجر سر آمد سحر آمد سحر آمد خبر آمد
مژده كه ميلاد شه خاتم است
عيد سعيد نبى اكرم است
مژده كه مسرورى عالم رسيد
خرمى عالم و آدم رسيد
هان سرسبز و خرم گشت از ميلاد پيغمبر
منور قلب عالم گشت از ميلاد پيغمبر
بده ساقى مى باقى كه غرق عشرت و شادى
دل اولاد آدم گشت از ميلاد پيغمبر
مـــــژده ايـــدل كــه مـهــيــن آيـت يــزدان آمــد
مــشــعــل راه هـدا خـتــم رســـولان آمـد
تـا زنـــده پـــرچـــم تــوحـيــد بـهـر بـــام و دري
بـهـر نــابـودي اصــنـــام شــتــابـان آمــد
بريزه از شميم بهشت ، هر نيمه شب هواي حرم
خورشيد مياد برا پا بوسي ، تا گنبـد طلاي حـرم
چون به سال پانصد و هفتاد شد ، ماه ربيع
احمد مرسل به دنيا آمد وتن ها دوباره جان گرفت
طاق كسري ريخت ،بحر ساوه را خشكي گرفت
سرزمين خشك سماوه دوباره جان گرفت
عرش را آذين كنند و فرش را جارو زنند
تا كه بر بالاي شهلاي نگار ابرو زنند
حوريان افتاده از تاب و ملائك لب خموش
قطرهاي از آبِ كوثر بر سيه گيسو زنند
وه چه چشماني، چه مژگاني، چه برقِ روشني
پيش چشمش اختران چون ذرهاي سو سو زنند
عرشيان در وقتِ ديدارش همه صف ميكشند
عاشقان مدهوش و دم از ذكر الاّ هو زنند
آمد به زمين صداي پژواك
اي اهلِ جهان ز غصه حاشاك
وقتِ غمِ بي كسي به پايان
اسلام بياوريد بي باك
با حبّ نبي جدا شويد از
هر نالهي دنيويِ اين خاك
چون آمده نوري از خداوند
ديگر نشود دلي ز غم چاك
هر دلي پروانه در كوي محمّد ميشود
عاشقي ديوانه از روي محمّد ميشود
در قيامت چشم و دل سوي محمّد ميشود
كار ما در كُنجِ ابروي محمّد ميشود
جود آسماني
تو از بهار آمدي
به انتظار كوچههاي منتظر رقم زده
تو آمدي و با ظهور نور تو
شب سياه و تيره رفت
نشست پاي ديدنت به چشم تار و خيره رفت
تو آمدي ستارگان
دوباره جان گرفته و شهابها جوان شدند
در آسمان
به روي بالِ ملك حناي سرمدي است
به دستِ آمنه صد گلِ محمدي است
سر زده گلها ـ يا محمد
از دلِ صحرا ـ يا محمد
كعبه به نجوا ـ يا محمد
اي پدر زهرا يا محمد
يا رسول الله يا محمد (4)
اين شبا دل تو سينه نيست عازمِ كوي احمد است
چون كه شبِ تولدِ نبيِ ما محمّد است
يا محمّد ـ قدم به چشمِ ما نهادي
يا محمّد ـ فداي تو اين همه شادي
اي همه هست فاطمه ـ يا محمّد يا محمّد يا محمّد
صداي قلبِ آمنه ـ يا محمّد يا محمّد يا محمّد
مولانا نبي مولانا (3)